دیوانه ها و زامبی ها در نبرد لات ها

داستان لات ها شروع شد 🐦🔥
برای دیدن پارت های دیگه روی متن زیر بزن
قُرمزون که گابلین اصلی ماست یه روز تصمیم گرفت تیم جدیدی جمع کنه گفت آقا بسه دیگه این شوالیه ترکولیوس و گاوردو و جغدیبات و کلهسبز خفن نیستن بیایید یه تیم خفن لاتی بسازیم رفیق جدیدش عمو چغالی بود یه لات پیر که همیشه سیگار برگ تو جیبش داشت و یه دست طلایی داشت که باهاش گلابی بشقاب میشکست
به علاوه عمو چغالی یه یارو بود به اسم خانداره که همیشه میگفت بابا من تایگرم زندگی رو گاز میزنم یعنی اصن یه عجب لات خندهدار بود خود خانداره یه نقشه کشید که بتونن قلعهی روبرویی رو تصاحب کنن و گفت قُرمزون تو فقط با دماغت بو بکش ما بقیه ماجرا رو حل میکنیم
حالا بیا یارو پشمپشم رو بشناس اون یه گابلین لات بود که فقط با تیغ میجنگید یعنی وقتی از دور میاومدی یه تیغ شیک تو دستش بود و میگفت برا چی اومدی اینجا داداش و هر وقت دعوا میشد میگفت وایسید وایسید استراتژیک نباشید
حالا توی تیم یه گاو بود به اسم تایگا گنگی که همیشه میگفت ای گاو دیگه چی کار کنیم تو کار شکلات نیستی ولی قُرمزون گفت بابا شوخی میکنه تایگا گنگی تو قویترین گاوی هستی که تو عمرم دیدم عمو چغالی گفت قویترین چیه داداش ما تو کوچهبازار بهت میگیم قوی مثل شیر
توی برنامهی تصاحب قلعه کلهسبز اومد جلو با جادوش یه پل نورانی درست کرد ولی خب کلهسبز که جادوش همیشه خراب میشه پل نورانی رو اشتباهی به گاوردو چسبوند و گاوردو مثل راکت پرتاب شد و رفت رو هوا همه گفتن وای داداش پل تو رو خدا سالم نگه دار
حالا شوالیه ترکولیوس با زره پاپکورنش اومد وسط گفت آقا وایسید برنامهی زرهی سینمایی من کار میکنه ولی خب سگ قلعه اومد پاپکورنش رو خورد و شوالیه رفت نشست کناری و گفت داداش زندگی من تموم شد
خانداره که هنوز تو نخ نقشه بود گفت بچهها همهی اینا رو ول کنین من نقشهام رو اجرا میکنم همون لحظه از دیوار بالا رفت و توی قلعه رو نگاه کرد همه جای قلعه پر از زامبی بود گفت داداش بیا پایین قُرمزون که داشت قاهقاه میخندید گفت داداش این قلعه اصن مال زامبیهاست اشتباهی اومدیم
و اینطوری داستان دیوونهها تموم شد و همه برگشتن کنار قلعهی خودشون و تصمیم گرفتن که هیچوقت دیگه بدون نقشه وارد قلعهی زامبیها نشن